یک جنایت پنهانی
سرنگ را از هوا پر می کنم
یک تزریق کوتاه و خیلی زود همه چیز تمام می شود
سرنگ در دستانم می لرزد و فرو می افتد بلندش می کنم و هوای ذخیره شده را در جا با یک فشار تخیله می کنم
من به هوا آمپول مرگ زدم
امروز هوا می میرد
برچسب ها : جنايت , هوا , سرنگ , تزريق , نوشته هاي يك ديوانه ,